خصوصی ترین وبلاگ ممکن ...

ساخت وبلاگ
امشب  مثل هر شب به سوی تنهایی خود ؛شبانه بسوی کوه گام بر میدارد و در راه سعی می کند دردها و زخمهایی را که از سنگ خوردن در کوچه ها  بر تن دارد فراموش کند نکند از او پرسیده شود :ایا دردی جان تو را می ازارد؟ واو در جواب ناتوان باشد....او خود را اماده می کند انگاه که به معبد کوچک و تاریکش رسید  ابتدا برای عاملان ان درد و زخم طلب بخشش کند بعد سخن به عشق باز کند  وعشق بازی کند .این کار هر روز اوست ......هر قدم که بر می دارد لبخند رسیدن به خانه دوست و ملاقات با او خود به خود او را از ان همه درد دور می سازد تا انجا که او جسم خود را فراموش می کند و با روحش قدم بر می دارد. اما او بی خبر است.............عرش چراغانیست و فرشته ها خود را برای ناز کردن اراسته می کنند دیدنش لیاقت می خواهد ...فرشته ها در دل دلهره دارند .ایا لایق دیدن او هستند..اوهمچنان با پای برهنه به سوی حرا در راه است اما امشب حرا نورانی ترست.......بردل اضطرابی نمایان می شود......این بار با دفعات قبل فرق دارد.بر سر حرا تا به اسمان ستاره ها راهی ساخته اند.اری فرشته ها بالهای خود را گسترانیده اند تا قدمهایی مبا خصوصی ترین وبلاگ ممکن ......
ما را در سایت خصوصی ترین وبلاگ ممکن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6pitttr5 بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 9:15

قطره ای اشک کافیست تا خدا دوباره ما را در اغوش گیرد.....انهمه نافرمانی ما را ببخشاید...ان همه غفلت ما را فراموش کند .انهمه معصیت ما را پاک کند..وانقدر عزیزمان کند که فرشتگان عرش را برایمان چراغانی کنند.....فرشته ها گفتند:وقتی جوانی ازخواب غفلت  بیدار می شود و دل افسرده و پشیمان به سوی خدا رو می کند...خداوند به ما می گوید:تمام عرش را چراغانی کنید.حال قطره ای دیگر بسوی دریا برگشته است....... بنده ای دیگر مرا متوجه خود ساخته است...ایا سزاوار این نیست که عرشم را برایش چراغانی کنم؟!  وما فرشتگان در هیاهوی چراغانی کردن عرش شاد و خوشحالیم.خداوندا براستی تو کیستی!؟ خصوصی ترین وبلاگ ممکن ......
ما را در سایت خصوصی ترین وبلاگ ممکن ... دنبال می کنید

برچسب : اشک دوستی, نویسنده : 6pitttr5 بازدید : 237 تاريخ : پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 9:15

من هم پیر شدم..........باور نمیشد اما..........این یک واقعیت بود .....جنس تن من هم از خاک بود و من احساس نمی کردم  درمن خون باشد وگوشت.با این حساب ؛من هم روزی قهرمان قصه مرگ خواهم شد و  وافسوس..............اینرا هم باور ندارم...اما زمان نیازی به باور من ندارد .او کار خود را خوب بلد است وانصافا بی نقص است. داستان من هم مثل داستان کسی است که شاید همین چند دقیقه پیش در گوشه چشمش را باز کرده اند به روی واقعیت واما زمانی برای جبرانش نداشته و سفر دومش را اغاز کرده است............شاید پایان من الان ب...................!!!

خصوصی ترین وبلاگ ممکن ......
ما را در سایت خصوصی ترین وبلاگ ممکن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6pitttr5 بازدید : 231 تاريخ : پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 9:15

داشتم از خیابون رد میشدم چشمم به کافی نت افتاد اومدم اینو بنویسم برم:همه ادما تکرار یکنفرند و اونم تویی..توهم تکراری ترین تکرار شدی برام..........کاش یه نفر دیگه می وامد.............نمیدونم کی اینارو گفت و اصلا اینا یعنی چی....ولی..........بازم نمیدونم

خصوصی ترین وبلاگ ممکن ......
ما را در سایت خصوصی ترین وبلاگ ممکن ... دنبال می کنید

برچسب : سردرد,سردرد بالای سر,سردرد صبحگاهی, نویسنده : 6pitttr5 بازدید : 221 تاريخ : پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 9:15

خواستم پرواز کنم اما بالهایم رو چیده است این پدر سگ........یادم امد خودم قیچی را در دستانش گذاشته بودم..... تنها لذت من از این اسمان بیکران.....قدم زدن در زیر ان شده است

خصوصی ترین وبلاگ ممکن ......
ما را در سایت خصوصی ترین وبلاگ ممکن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6pitttr5 بازدید : 261 تاريخ : پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 9:15